به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، نشست رونمایی از کتاب "فناوری ترویج" از تالیفات مرکز آموزشی گام در محل این موسسه برگزار شد.
در ابتدای این نشست راضیه ادیبی مولف کتاب فناوری ترویج در خصوص نحوۀ تدوین و ملاحظاتِ محوری در محتوای این کتاب گفت: یک بحث مهم در مسئله ترویج این است که ما مخاطب را بشناسیم و از پیشفرضهایش آگاهی داشته باشیم و متناسب با پیشفرضهای مخاطب، پیام اصلی را صورتبندی کرده و پیامهای فرعی را حول آن چینش کنیم.
وی افزود: اگر ما این پیشفرضها را نشناسیم، این اشتباه خیلی محتمل است که پیامهای فرعی جایگزین پیامهای اصلی شوند و به این صورت کار انتقال پیام را با مشکل مواجه میکنند.
ادیبی با بیان اینکه مسئله جایگزین شدن پیامهای فرعی در جایگاه پیام اصلی را با شناخت پیشفرضهای مخاطب میتوان حل کرد، اظهار داشت: شناخت مخاطب یک زحمتی دارد و آن اینکه باید با مخاطب زیاد دیالوگ برقرار کنیم؛ اما به علت سهولتی که قالبهای مونولوگی در کار ترویج و گفتمانسازی محتوا دارند، این قالبها به دیالوگ برقرار کردن با مخاطب، ترجیح داده میشوند. مضاف بر این، چون کمیت مخاطب یا توسعه سریع پیام، اهمیت بیشتری نسبت به کیفیت انتقال پیام پیدا میکند، اغلب به سمت قالبهای مونولوگی رو میآورند.
مولف کتاب فناوری ترویج گفت: ما باید به سمت قالبهایی که برقرار کردن دیالوگ با مخاطب را ایجاب میکند برویم؛ و نکته اصلیتر اینکه خود فرم این قالبها بیشتر و پیشتر از متن محتوایی ما با مخاطب حرف میزند و مخاطب را به ما نزدیک میکند.
به پدیده محتوا زدگی مبتلا هستیم
فدایی معاون سابق علمی سازمان بسیج دانشجویی و از مشاورین شبکه کانونهای تفکر ایران (ایتان) نیز در این مراسم گفت: من فکر میکنم که ما یک مقداری محتوا زده هستیم. اگرچه محتوا هم اصل و اصیل است وهم برای هر ارائهدهندهای نسبت به آن جانمایه که در حال انتقال محتوای آن است حیثیت است؛ اما اکتفا کردن به محتوا، یعنی محتوا زدگی و ما به این پدیده مبتلا هستیم.
وی افزود: اصولا محتوا به معنای Content محصول آن دالهای محتوایی یا مضامین اصلی است که عمدتا و بلکه تماما انتزاعی است، زمانی که محتوا در یک ظرفی ریخته میشود و در فرمی ارائه میشود. در واقع ما «محتوا» و «فرم» به صورت دو مفهوم مجزا نداریم؛ محتوا برابر است با یک سری مضمون یا یک سری جوهره¬ها یا جانمایههای محتوایی که در یک ظرف خاص و فرم خاصی برای ما روشن میشود؛ لذا فرم نصف ماجرا است. در همین حرف زدن بنده، آن Contentای که شما دریافت میکنید، جانمایه حرف من است، به اضافه فرمی که در آن قرار میگیرد. از نحوه چینش کلمات، نحوه بیان، تنالیته صدا و حرکت دست وهمه اینها در آنچه که از حرف من دریافت میکنید موثر است. اما به این کم توجه میکنیم.
فدایی اظهار داشت: یک جمله که سالها پیش آقای پناهیان در سخنرانی خود اشاره کردند و به نظر گزارهی تاثیرگذاری است، این بود که «تبلیغ دین، وظیفه مومن نیست، غریزه مومن است.» و این گزاره منحصر به مومن به معنی مصطلح آن نیست، هر صاحب حرف و فکر و ایدهای و هر کسی که دل در گرو یک مکتبی دارد، علاقهمند است که آن را انتقال دهد. فرم اینجا متولد میشود؛ دقیقا در لحظه انتقال و زمانی که من میخواهم یک مفهوم انتزاعی را به شما منتقل کنم و من باید انتخاب کنم که چطور آن را بیان کنم و در چه ظرفی به شما عرضه کنم؛ لذا فرم، مسئلهای از جنس ترویج و بیان و زبان و فراگیری دارد. به طور مثال مفهوم اقتصاد مقاومتی و شاید مفاهیم درون ساخت قدرت، یک سری مضامین خیلی خوب هستند. من فکر نمیکنم در نسبت با مسائل کشور مضمونی بهتر و جلوتر و بنبستشکنتر از این امروز بتواند تولید شود؛ بنابراین در اینجا مسئله نداریم. مسئله این است که ما این مفهوم را به یک حرف شناخته شده تبدیل کنیم. اینجا مسئلهی من بیان و رواج دادن این حرف میشود؛ و فرم متولد میشود و فرق آثار فرهنگیِ فاخر و ماندگار و موثر با آثاری که دیده نشدهاند عمدتا به همین نکته برمیگردد.
وی در ادامه به ذکر یک مثال پرداخت و گفت: فرض کنید بنده با مضمون داستان کربلا یک کاری تولید کنم. من در مضمون با محمود کریمی مشترک هستم. چه چیزی آن کار را تاثیرگذار و ماندگار میکند که باعث میشود قلوب را تکان بدهد؟ در واقع آن مضمون در یک فرم متناسب و به شکل درست قرار گرفته و محتوایی تولید شده که قدرت اثرگذاری و فراگیری و رسوخ کردن در ذهن و قلب مخاطب را دارد.
معاون سابق علمی سازمان بسیج دانشجویی، تصریح کرد: مسئلهای که وجود دارد این است که در بین گروهها و افراد متعهد به ارزشهای انقلاب اسلامی یک مقداری به مضامین اکتفا میشود. یعنی وقتی با یک مضمون خوب مواجه میشویم تصور میکنیم که مسئله تمام و حل شده است و به این فکر نمیکنیم که این مضمون در چه فرمی باید ارائه شود و این موضوع، مسئله کتاب فناوری ترویج است؛ البته به فرمهای محدودی از جنس بیان و سخنرانی پرداخته است. مشخصا فرمهای متعدد دیگری هم خصوصا در شاخههای هنری مختلف مثل تئاتر و نقاشی و یک قطعه موسیقی وجود دارد. چرا یک ملودی در ذهن من ماناتر از خود شعر در یک موسیقی است؟ این در واقع قدرت ملودی را نشان میدهد.
فرمهای محتوایی نسل چهارم انقلاب غالبا از جنس فضای مجازی و زرد است
در ادامه محمد صادق شهبازی فعال فرهنگی نیز گفت: یک ویژگی کتاب فناوری ترویج این است که به جای اینکه یک مسئله را به یک موج یا فواره تبدیل کند آن را به یک آبشار دائمیِ زاینده تبدیل میسازد و مدلی که کتاب بر اساس آن نوشته شده حاکی از این استمرار و دقتهاست.
وی با بیان اینکه بنده با این گزاره که ما دچار محتوازدگی هستیم به این معنا که در محتوا ماندهایم موافق نیستم، چون واقعا در اکثر موارد گرفتار فقر محتوا هستیم و محتوای مناسبی ایجاد نمیشود، تصریح کرد: ما دچار فرمگرایی شدیم یعنی عادت کردیم یکسری کارها را مدام در فرمهای جدید انجام دهیم و قالبا فرمهای نسل چهارم انقلاب از جنس فضای مجازی و فرمهای زرد و از این دست بوده است.
وی تصریح کرد: به ذهنم میرسد که ما یکسری محتواهای درست و خوب داریم، اما نگاه درستی به مخاطبمان و نحوهی درگیر کردن مخاطب نداریم. چنین شرایطی باعث میشود که نه دنبال فرم مناسب برویم؛ و نه اینکه اصل حرف به صورت درست و کامل منتقل شود؛ چرا که به واسطه غلبه مدیا و فرمهای امروزه تلاش میکنیم که برای ریختن محتوا در این قالبها، از سر و ته حرف بزنیم و آن را به شکل ناقص به مخاطب منتقل کنیم.
شهبازی بیان کرد: یک تغییری که انقلاب اسلامی در نظریه ارتباطات داده این بود که تا قبل از انقلابِ ما تصور میشد که اگر یک سری محتوا را آماده کنیم و این محتوا خوب تزیین شود و به مخاطبی برسد، کل کار انجامشده است.
این فعال فرهنگی گفت: در زمان انقلاب تمام رسانههای قوی ایستادند و تلاش کردند که فضای مدرنیزم و فضایی که حول اسلام سنتی، توسط رژیم شاه ترویج میشد را تحکیم کنند. اما انقلاب ما ثابت کرد صرف اینکه یک محتوا، یک رسانه و یک فرم قوی باشد و یک پیامی را به این واسطه بدهیم، نمیتوانیم موفق بشویم. اتفاقا انقلاب ما توانست رسانههای ضعیف مانند نوار کاست، اعلامیه و بحثهای سینه به سینه را که مخاطب در آن محور بود درمقابل رسانههای قوی بسیج کند.
شهبازی وی اضافه کرد: مسئله اصلی این بود که من چطور میتوانم این پیام را به مخاطب برسانم. چطور میتوانم مخاطب را درگیر و ذهنش را فعال کنم. چطور میتوانم از نیازهای واقعی و عینی صحبت کنم؛ و چطور میتوانم آرمانهای بلند را به این سوالها و نیازهای واقعی گره بزنم. این مدلی که ما در فرایند انقلاب اسلامی داشتیم، بعدها حوزه ارتباطات را متحول کرد؛ و اصطلاح «مکتب مبادلهی معنا» را در این حوزه به کار بردند.
وی بیان کرد: از موارد جالب کتاب تفکیک خوبی بود که بین «محتوا» و «روایت» ارائه کرده بود. من یک محتوایی دارم، اگر این محتوا میخواهد مخاطب را درگیر کند باید روایت آن را تنظیم کنم. یعنی باید ببینم سوالات و نیازهای مخاطب چیست؟ ما یک ماجرایی مثل اقتصاد مقاومتی داریم، ولی چون به دغدغههای مردم گره نمیخورد و به یک مفهوم کلی تبدیل میشود که به سوالهای ملتی که بعضا گرفتار نان شبشان هستند، گره نمیخورد و نمیتواند خوب خودش را روایت کند، منسوخ میشود.
شهبازی افزود: مثال دیگر اتفاقی است که معمولا در انتخاباتها میافتد به گونهای که یک عده تصور میکنند اگر انبوهی برنامه ارائه بدهند، تکلیف انتخابات مشخص میشود؛ و یک عده هم تصور میکنند که اگر انبوهی شعارهای کلان و کلی بدهیم و به تعبیری حرفهای گفتمانی بزنیم، میتوانیم سرنوشت انتخابات را مشخص کنیم. اما یک عده هستند که دست میگذارند روی این نقطه که تشخیصشان از مسائل را بگویند. به گونهای که بر اساس آن ایده کلی که دارند، چالشهایی مثل مسئله مسکن مردم را توضیح میدهند.
وی اظهار داشت: بخش عمده مشکل اقشار کنشگر ما به طور عام، این است که، چون نمیخواهند اصالتها را حفظ کنند به فرم زدگی و کارهای زرد تن میدهند.
شهبازی اضافه کرد: جریان کنشگر انقلابی، چون میخواهد ارزشها را حفظ کند تصور میکند که اگر به واسطه توجه به مخاطب احساس کند که نیاز است تغییری در فرم ایجاد کند، اصالت محتوا را از بین میبرد و در این بین به دوراهیِ محتوابسندگی و فرمزدگی بر میخورد و خروجی این شرایط اینطور میشود که نمیتوانیم مسائل اصلی و اساسی را به دغدغه مخاطب تبدیل کنیم.
کتاب فناوری ترویج تفاوتهای بنیادینی با کتابهای مطرح در حوزه فنبیان و روانشناسی-موفقیت دارد
در ادامۀ دنیوی فعال فرهنگی نیز در رابطه با چالش فرم و محتوا گفت: یک نکته راجعبه فرم و محتوا وجود دارد و آن اینکه به نظر میآید ما نمیتوانیم نسبت به تاریخ و موقفی که در آن زندگی میکنیم بیتفاوت باشیم. باید ببینیم که در چه زمانی داریم راجعبه یک موضوع صحبت میکنیم؟ ما در دورانی داریم این بحث را پیش میبریم که دوران توجه و حتی شاید بتوان گفت که چه بخواهیم و چه نخواهیم، سیطرهی فرم است. با این وجود در این دوران میتوان جدیتر درمورد حاکمیت پلتفرمها که فرمهای تثبیتشدهی پرقدرتی را هم با خودشان حمل میکنند، صحبت کرد.
وی بیان کرد: ما از سنت و فرهنگی آمدهایم که به معنای متاخر، محتوا در آن اصل بوده و شاید این مفهوم جدید از فرم، انقدر برای ما معنادار نبودهاست یا لااقل به آن توجه نداشتهایم.
دنیوی اضافه کرد: در تصور بنده، شهر قم سرزمین غلبه محتوا و تهران سرزمین غلبه فرم است؛ مثلا یک انباشتی از محتوا را در قم میبینیم بدون اینکه توجه داشته باشیم چطور باید آن را بیان کنیم و یا در چه قالبی ارائه دهیم؛ و از طرفی اگر در تهران زندگی کنیم واضحا میبینیم که این شهر از مرز روابط بین فرم و محتوا عبور کرده و متوجه جهان جدید شده که موید این گزاره است: «اصلا فرم است که میگوید چه بگوییم.»
وی بیان کرد: فکر میکنم یک دهه دیگر کسی مقاله ننویسد و یا حتی دیگر چیزی ننویسد. چون به طور مثال قالب اینفوگرافی شرایطی را فراهم کرده که محتوای یک مقاله را طوری به مخاطب منتقل کنیم که دو سه دهه قبل اساسا نمیتوانستیم این کار را انجام دهیم.
دنیوی با اشاره به اینکه تدریجا جهان به اصطلاح فرمیکتر میشود و فرم است که محتواها را کاملا در درون خود قید میزند و میگوید چه بگوییم، افزود: در پلتفرم توییتر کاربران اساسا ۴۰۰ کاراکتری فکر میکنند. چون باید از داخل این تولید محتوا، توییت خارج شود. قدرت پلتفرمها اینچنین است که شخصیت، تفکر، زیست و سرنوشت ایجاد میکند.
وی در خصوص ویژگیهای کتاب فناوری ترویج نیز گفت: من بعد از خواندن کتاب مورد نظر این ارزیابی را دارم که کتاب از جنس نوشتهجات رایج نیست. در کتاب، چون فرم و محتوا در هم ممزوج شدهاست، فکر افراد را تکان میدهد به گونهای که افراد نمیتوانند قبل و بعد از خواندن کتاب یک جور فکر کنند. به تعبیر امام این کتاب از جنس درمان است، نه نسخه. یعنی صرفا دستورالعمل نیست که برای ایجاد تغییر باید آنها را انجام بدهیم. کتاب تاثیرش را در لحظهی خواندن هم میگذارد.
این فعال فرهنگی گفت: احساس دیگر بنده نسبت به کتاب این بود که تفاوتهای بنیادینی با کتابهای مطرح در حوزه فنبیان و روانشناسی-موفقیت دارد.